۱۳۸۹ مهر ۱, پنجشنبه
مردمان ایران باستان
با توجه به نتیجه تحقیقاتی که تاکنون به عمل آمده هنوز مورخین به طور قطع به این باور نرسیده اند که بشر کی و در کجا و تحت تأثیر کدام عامل و به چه صورت رو به تمدن گذارده است. اما در سال 1941 م. با کشف غاری در شمال ایران در نزدیکی بهشهر که آن را غار کمربند می نامند، بعضی از مورخین به نتایج بسیار خوبی دست یافتند.
N.J.Berrill که یکی از اساتید زندگی شناسی می باشد در کتاب خود در این باره چنین می نویسد: ((دریای مازندران در قلب قاره های اروپا و آسیا واقع شده و حوضه این دریا از حیث موقعیت جغرافیایی یکی از مهم ترین و جذاب ترین نواحی دنیاست و در عین حال امروز یکی از گمنام ترین)). هنگامی در همین حوضه دریای مازندران اتفاقات مهمی رخ داد که با تغییرات در آب و هوا توأم گشته، به قدری در سرنوشت بشر اثر بخشید که نتیجه ها و دنباله های آن را تا امروز مشاهده می کنیم. حوضه همین دریا را به عنوان مثال می توان به محور چرخ دنیا تشبیه کرد زیرا از خشکی به اروپا و آفریقا و هند و شمال شرقی آسیا راه دارد و حدود ده هزار سال پیش از لحاظ جغرافیایی نسبت به محل سکونت کلیه جامعه های کوچکی که در آن زمان در تمام دنیا بوده است مرکزیت داشت.
بر اثر همین مرکزیت هر تغییر یا تحولی که در حوضه این دریا رخ می داد دیر یا زود حتی به مردمی سرایت می کرد که در اقصی نقاط دنیای مسکونی امروز زندگی می کردند. در حدود 11 هزار سال پیش هوا خیلی گرم شد و قسمت عمده ای از رودخانه های یخ که در کوهستان های اسکاندیناوی و کوه های اروپای مرکزی و سلسله جبال هیمالیا و هندوکش و پامیر وجود داشت آب شد.

دریای مازندران مانند 150 میلیون سال تا 50 میلیون سال پیش که جز یکی از اقیانوس ها بوده و به سایر اقیانوس ها راه داشته است پس از آب شدن یخ ها در حدود 10000 سال پیش از سمت مغرب به دریای سیاه متصل و از طرف شرق به کوه های افغانستان و ماورأرود سیحون رسید و از شمال در دو طرف رود ولگا تا نزدیکی اقیانوس شمال امتداد یافت. کاوش هایی که در غار کمربند به عمل آمده تغییرات متوالی آب و هوا و وضع زندگی اهالی این نواحی را به خوبی روشن می نماید. در پایین ترین طبقه این غار استخوان های سگ ماهی کشف شده که به 10600 سال پیش تعلق دارد، پس در حدود 10600 سال پیش هوای این ناحیه ملایم بلکه گرم بوده و عصر یخ به پایان رسیده و باران نیز زیاد شده. در طبقه بالاتر آثاری کشف شده که زمان آنها در حدود 9600 سال پیش برآورد می شود این آثار دلالت می کند که این ناحیه هنوز در تصرف مردمی بوده است که نوع زندگی آنها عصر حجر قدیم بوده است و از راه شکار زندگی می کرده اند ولی به جای استخوان سگ ماهی استخوان غزال یافت شده که می توان احتمال داد که آب و هوا اندکی خشک تر یا کم باران شده بود. در طبقه سوم که زمان آن در حدود 8600 سال پیش برآورد شده است تعداد خیلی زیاد استخوان بره و بزغاله کشف شده که مسلماً اهلی بوده اند. به علاوه آثاری از استخوان های گراز همچنین سفال ساده و داس سنگی نیز در این طبقه وجود داشت. در چهارمین طبقه که زمان آن 8000 سال پیش برآورد شده است آثار گوسفند و بز و خوک اهلی کشف شد و داس سنگی برای درو کردن، همچنین آثار سفالهای تازه، وجود آثاری از داس سنگی و حیوانات اهلی و از ظروف سفالین به نحو خیلی واضح دلالت می کند که بین 9600 سال پیش و 8600 سال پیش انقلابی در طریقه تأمین معیشت این مردم به وقوع پیوسته و این مردم کشاورزی و پرورش حیوانات اهلی و صنعت سفال سازی را شروع کرده بودند. در هیچ نقطه دیگری از دنیا نیز تاکنون آثاری کشف نشده است که به وجود کشاورزی و دامپروری و ساختن ظروف سفالین دلالت کند و از آثار غار کمربند قدیمی تر باشند.

مدارکی هم که تأیید می کنند همین ناحیه پرورشگاه زندگی نوینی بوده است که اکنون عنوان عصر حجر به آن اطلاق می شود. وجود انواع حیوانات و نباتات پرورش یافته و اهلی شده شاهدهای زنده و زبان گویایی است در تأیید این حقیقت که عصر حجر جدید و نوع زندگی نوین در همین ناحیه طلوع کرد و کشاورزی و پرورش حیوانات اهلی و ساختن ظروف سفالین هر سه در همین نقطه روع شد.)) همچنین ((هرتسفلد)) معتقد است که ساکنین ایران را قبل از رسیدن ایرانیان می توان زیر عنوان کلی کاسپین که دریای خزر به نام آنهاست جمع نمود. او در مورد کاسپین ها چنین می نویسد: ((از روی پاره ای قرایین محکم می توان نتیجه گرفت که کاسپین ها در هزاره های 5 و 4 پیش از میلاد کشاورزی می کردند و بنابراین قرایین معتقد است که این مردم نخستین کشاورزان جهان بوده اند و همان طور که در قسمت دامپروری و کشاورزی اشاره شد کشاورزی از سرزمین آنها به خاک های رسوبی رودخانه های سند، سیحون، جیحون، دجله و فرات رسیده است.

بین 7 تا 8 هزار سال پیش مراکز روستانشین در چند نقطه از ایران، در سیالک نزدیک کاشان و در اطراف جلگه مرودشت و در فاصله کمی از شوش، قدیمی ترین شهر موجود دنیا، وجود داشته است. از روی یک قسمت از آثار سیالک، که گمان می رود مربوط به هزاره 4 پیش ازمیلاد باشد، پیدا شده است که اهالی آنجا به بافندگی و کار کردن با فلزات و استعمال مهر پی برده و شاید چرخ کوزه گری را نیز اختراع نموده بودند.)) ((گروسه)) می نویسد: ((در سفال های نقاشی شده، ایران نه تنها نقش عامل مرکزی را ایفا نموده بلکه تقدم تاریخی دارد و کاوش های مرگان فرانسوی در شوش نشان می دهد که جنوب ایران یکی از قدیمی ترین مراکز سفال های نقاشی شده است. همچنین ایران نخستین سرزمینی است که در آن مردم به استخراج و استعمال فلزات پی برده اند. برنزهای مشهور بلرستان اهمیت ایران را به عنوان یک مرکز فلز کاری در خاورمیانه باستان به طور روشن نشان می دهد.)) پس می توان چنین نتیجه گرفت که بیشتر مورخان با نظر((هرتسفلد مبنی بر این که نقش فلات ایران در آغاز به وجود آمدن تمدن در هزاره 4 و 5 مؤثر بوده است، موافق هستند)).
۱۳۸۸ اسفند ۱۴, جمعه
تاریخچه لباس دانش آموختگی از زبان پروفسور محمود حسابی پدر علم فیزیک ایران
هنگامی که دانشجویان به اخذ مدارج دانشگاهی (لیسانس، فوق لیسانس، دکترا) مفتخر می شوند، در روز فارغ التحصیلی لباس بلندی شبیه قبا، عبا و یا ردایی را که معمولاً رنگ آن مشکی است (البته در دانشگاههای خارجی بستگی به انتخاب رنگ از سوی دانشگاههای مختلف را دارد.) بر تن فارغ التحصیلان می کنند. بند جلوی آن را می بندند و سپس روی سر آنها یک کلاه چهار گوش می گذارند. البته در دانشگاههای خارجی روی سر فارغ التحصیلان دانشگاهی تا دکترا یک کلاه 4 گوش، و از دکترا به بالا یک کلاه 6 گوش می گذارند که منگوله یی از پشت سر این کلاه آویزان است که بند آن از مرکز کلاه شروع شده و هنگامی که لوح فارغ التحصیلی دانش آموخته قرائت می گردد، اساتید آن دانش آموخته این منگوله را از پشت سر او به جلوی سرش می آورند تا به عنوان علامتی از دانش آموخته شدن از جلوی سر او آویزان باشد.
شایسته توجه و البته افسوس است که هنگامی که از ما به عنوان یک ایرانی و صاحب افتخارات علمی، پژوهشی و فرهنگی، که پایه گذاری بسیاری از علوم در تاریخ بشر از سرزمین ما آغاز گردیده، می پرسند که این لباس چیست؟ و از کجا آمده؟ چه معنایی دارد؟ شاید حداکثر جواب بدهیم که از وجنات این لباس برمی آید که اولاً غیرایرانی است و ثانیاً مربوط به شیطانک های سیرک می باشد.
حال چنانچه همین سؤال را از یک دانشجو، دانش آموخته، استاد و رئیس دانشگاه و حتی یک نظاره گر غربی و یا ژاپنی بپرسیم، برای ما توضیح می دهد، که ما به احترام آویسن AVICENNA (ابن سینا - پورسینا) این لباس قبا و عبا را که لباس خاص دانشمندان ایرانی (مغ های اندیشمند ایرانی) است را به چنین شکل و به منظور یادآوری ارزش های آن برتن دانش آموختگان خود می کنیم تا نشانی باشد از متفاوت بودن شخص دانش آموخته با فرد معمولی، و در راستای احترام به شخص ابن سینا به عنوان پدر علم جهان.
هنگامی که از آنها، در مورد تاریخچه این کلاه و منگوله آن می پرسیم می گویند این کلاه نیز سمبلی از یادآوری دستار خراسانی (عمامه) بوده است که همواره ابن سینا به دور سر خود می بسته و اضافه دستارش (تحت الحنک) را مثل تمام خراسانی ها که هنوز این سنت ها را در کشور ما محفوظ داشته اند و این اضافه دستار خود را موقع کار برپشت شانه می اندازند. ابوعلی سینا نیز همین عمل را انجام می داده و تمام مدتی که مشغول پژوهش در امر علمی بوده است (1روز، 3ماه، 6ماه) اضافه این دستار از دور سرش برپشت شانه او آویزان بوده و هنگامی که برکشف جهانی خود (دریافت علمی) می رسیده است این اضافه را از پشت شانه خود به جلوی سینه می انداخته تا نیل به تحقیق و هدف علمی و کشف خود را به اطلاع پژوهشگران همکار خود رسانده، هموطنان و همشهریان خود را از یک دست آورد نوین آگاهی داده، شادی علمی را در بین هموطنانش به وجود آورده آنها را برای ادای خوشحالی خود و تبریک او، صله، جشن و میهمانی آماده ساخته و یک وجد پژوهشی و نوخواهی علمی را در جامعه به وجود آورده است. که اکنون ما در بین دانش آموختگان و دانشگاههای خود این رفتار را، به احترام آن رسم زیبای ایرانی در کشور خویش، در یادآوری کسب علم و دانش برپا می سازیم.
یادآوری نقاط برجسته فرهنگی کشورمان، تنها طبقه با ارزش دانش پژوه، دانش خواه، فارغ التحصیل و ممتازان علمی و فرهنگی جامعه را دلگرم نمی سازد. بلکه یادآور آنست که مراقبت از نماهای پرارزش سنت های اصیل ده هزار ساله و اسطوره های به وجود آورنده این زیربنای باشکوه و شایسته احترام، که موجبات سرافرازی تک تک آحاد مردم مسلمان ما را فراهم می آورد، از هر نظر بایسته توجه و نگهداری می باشد.
در راستای عالم دانستن ایرانیان و بهادادن به اندیشمندان این سرزمین و عالم دانستن ایرانیان، کلمه مغ معنای پرارزشی داشته و هرگاه اروپایی ها، آمریکایی ها یا ژاپنی ها، دستگاه جدیدی را اختراع و به بازار عرضه می کنند، از کلمه (Magic) در زبان انگلیسی و یا (Magique) در زبان فرانسه، که برگرفته از کلمه (Mage) به معنای مغ و دانشمند ایرانی می باشد، بهره می جویند. و این نام پرارزش را بهترین وسیله، برای ایجاد اطمینان و جلب نظر خود می دانند.
این نکته بسیار اهمیت دارد، که دنیای توسعه یافته به ویژه اروپا، خودشان دانشمندی مثل افلاطون دارند، ولی چون می دانند که ایرانیان حرف اول علم را قبل از آنها زده اند، برای جلب مشتری هرگز از یک کلمه (Platonic) یعنی افلاطونی، استفاده نکرده، بلکه همان کلمه (Magic) را به کار می برند که سمبل علم جهان و یادآور ایرانیان اندیشمند، دانشمند و دانش پرور می باشد.
جا دارد جامعه دانشگاهی ما نیز از این مسائل آگاهی داشته باشد. و به عظمت کشورمان با اتکاء به علم، ارج و قرب نهاده و خویشتن خویش را با همت دستگاه های اجرایی، و تشویق عموم به ویژه جوانان، در کوشش برای توسعه علم، بازیابیم.


منابع:
1. Encyclopedia International. 1964. 278 P.
2. Encyclopedia International. 1964. 211 P.
3. Larousse /3 volumes. 1965. 852 P.


با تشکر از همکاری صمیمانه بنیاد پروفسور سید محمود حسابی که متن بیانات پروفسور حسابی را در اختیار ما گذاشتند.
۱۳۸۸ دی ۲۷, یکشنبه
انقلاب سبز، صلح و بشریت
انقلاب سبز، صلح و بشریت
The Green Revolution, Peace and Humanity

نورمن بورلاگ به عنوان بنیان گذار و پدر انقلاب سبز و تنها متخصص کشاورزی برنده جایزه صلح نوبل (سال 1970) برای بسیاری از مردم جهان به ویژه دست اندرکاران امر کشاورزی نامی آشناست. در سال 1914 در آیوا در آمریکا متولد شد، مدارک تحصیلی خود را در کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری به ترتیب در سال های 1937، 1941 و 1944 دریافت نموده است.
دکتر بورلاگ با درجه دکترای بیماری های گیاهی و ژنتیک در سال 1944 به پروژه همکاری های بنیاد راکفلر و وزارت کشاورزی کشور مکزیک پیوست.
در آن زمان افکار عمومی بر این باور بود که مناطق نیمه خشک برای گندم های پر محصول مناسب نیستند، ولی تحقیقات اولیه ای که نامبرده در مزارع کشور مکزیک انجام داد، خلاف این افسانه را ثابت کرد. پس از حدود 20 سال تلاش بی وقفه، ارقام گندم پاکوتاه معروف را تولید نمود که علاوه بر عملکرد بالا و مقاومت به آفات و بیماری ها، صفت زودرسی را نیز دارا بودند. این ارقام همانند گندم های افسانه ای بودند که انقلاب سبز را به ارمغان آوردند و میلیون ها نفر را از گرسنگی نجات داد. این نتایج باعث شد که کشور مکزیک از یک کشور وارد کننده گندم (سال 1950) به یک کشور صادر کننده گندم (1956) تبدیل شود.
انقلاب سبز، آرام و بی صدا در کشور پاکستان تجلی و در کشور هند به اوج خود رسید. به طوری که توجه جهانیان را در سال 1968 به خود معطوف داشت و منجر به اعطاء نشان ستاره امتیاز دولت پاکستان به وی شد. گسترش انقلاب سبز در هندوستان، خودکفایی این کشور را در سال 1972 از نظر تولید گندم و در سال 1975 از نظر غلات به دنبال داشت.
دستاوردهای عظیم بورلاگ انقلاب سبز نام گرفت و در سال 1970 به پاس کوشش های این پژوهشگر بزرگ در مبارزه با فقر و گرسنگی و خدمات او به بشریت جایزه نوبل به وی اهداء شد.
رئیس کمیته جایزه صلح نوبل هنگام اعطاء جایزه به دکتر بورلاگ بیان داشت دکتر بورلاگ بیش از هر انسان دیگری در این عصر در تأمین نان برای جهان گرسنه کمک کرده است. مشارکت علمی و استعداد خارق العاده وی در سامان دهی، عامل پویایی جهت پیش بینی پتانسیل های آینده بوده است. او افق جدیدی را برای دهه های مختلف فراروی برنامه ریزان اجتماعی، اقتصادی و سیاستمداران جهت حل مشکلات جوامع از نظر برنامه ریزی، تعادل اقتصادی، امنیت اجتماعی و آزادی های سیاسی قرار داده است و در جهت فقرزدایی و رفع سوء تغذیه جوامع بشری و آینده ای توأم با صلح گام برداشته است.
دکتر بورلاگ در بخشی از سخنان خود به هنگام دریافت جایزه صلح نوبل چنین بیان داشت:
تمدن را آنگونه که امروز می شناسم، بدون ذخیره کافی غذا، نمی توانست به وجود آید و نه پایدار بماند. علیرغم گرسنگی بیش از نیمی از مردم جهان، اکثریت رهبران تأمین غذا را امری مسلم و بدیهی می پندارند. به نظر می رسدکه انسان در غافل ماندن از درسی که تاریخ به آموخته است، اصرار می ورزد. به طور قطع اولین جزء متشکله عدالت اجتماعی وجود غذای کافی برای تمام مردم می باشد. غذا حق معنوی تمام کسانی است که به این جهان گام می نهند. با این وجود 50 درصد جمعیت جهان در گرسنگی به سر می برند. ایشان همچنین به نقل قول از پرچمدار علیه گرسنگی جهانی (دارنده جایزه صلح نوبل و اولین رئیس سازمان خوار و بار کشاورزی جهان) چنین گفت: بر شکم های گرسنه نمی توان صلحی را بنیان نمود. زیرا یک قانون اساسی زیست شناختی است که اگر زندگی موجودهای زنده را کمبود مواد غذایی تهدید کند، به تهاجم دسته جمعی دست زده و برای دستیابی به غذا خشونت اعمال می کنند.
ایشان همچنان یادآور شد: تصور می نمایم کمیته جایزه نوبل در سال 1970 که مرا به خاطر کوشش هایم در انقلاب سبز نامزد دریافت جایزه نمود، در واقع منظورشان با انتخاب یک فرد این بود که، نقش جهانی و تولید غذا در جهانی گرسنه را نشان دهند. جهانی که هم گرسنه نان و هم گرسنه صلح.
دکتر بورلاگ پس از 65 سال تلاش مستمر برای از بین بردن گرسنگی و فقر در سن 95 سالگی دار فانی را وداع گفت: روحش شاد باد.
(منبع: خبرنامه انجمن علوم زراعت و اصلاح نباتات، 1388، شماره 16)
Agriculture define



Review Paper
Sustainability in agriculture : A general review

By :
C.Yunlong-University Beijing, China
B.Smit-University Guelph, Canada

[Agriculture, Ecosystems and Environment. 49:299-307.1994]